مقالات نشریه

تحقیقات تقریبا هیچ!

سرمقاله زنبورداران پیشرو – شماره 3 /

حدود 18 سال از شروع طرح‌های تحقیقاتی و پروژه‌های اصلاح نژاد زنبور عسل ایرانی در بخش‌های دولتی با عناوین مختلفی چون اصلاح نژاد در جمعیت‌های بسته وطرح جامع اصلاح نژاد زنبور عسل می‌گذرد. اگرچه گفته می‌شود طرح‌های اصلاح نژادی با یک و حتی چندین سال به پایان نمی‌رسد و اساسا یک کار زیربنایی، اصولی و زمانبر است.

 البته این فعالیت‌های زمانبر و پر هزینه اگر با موفقیت‌هایی روبرو شود صد البته آثار انکارناپذیر در رشد و توسعه صنعت زنبورداری در برخواهد داشت وهزینه‌های آن عین سرمایه‌گذاری برای رشد و توسعه خواهد بود.

اصلاح ژنتیک زنبور عسل یک مطالبه جدی و به حق زنبورداران است. در دوران تحول، توسعه و گذر از زنبورداری معیشتی به زنبورداری اقتصادی لازمه این فرایند در اختیار گرفتن یک دام صنعتی است و البته پیش از همه پیگیری این خواسته جزء وظایف تشکل سراسری زنبورداران به عنوان نماینده بهره‌برداران و مدافع حقوق حقه آنان است چرا پس از 18 سال کماکان طرح‌های مذکور ملکه با کیفیت به زنبورداران ارائه نمی‌کنند؟ اگر در این بین مماشاتی از سوی این تشکل صورت می‌گیرد منافع ناشی از این مماشات به سود چه کسانی است؟

آیا بهره‌برداران با ا ین تساهل و تسامح و عدم پیگیری مطالبه جدی آنان سود می‌برند یا ضرر می‌کنند؟ آیا این سکوت معنادار ما را به سمتی هدایت خواهد کرد که در آینده‌ای نزدیک زنگ تحول و دگرگونی در صنعت زنبورداری نواخته شود؟ البته ناگفته نماند اگرچنین اتفاقی بیفتد قطعا مایه افتخار، بالندگی و سربلندی هر ایرانی به ویژه زنبورداران خواهد بود.

ولی وقتی کارشناسان، فعالان پهنه زنبورداری و حتی بخش‌های دولتی امیدی به نتایج آن نداشته با شند – که اکنون چنین است- صرف هزینه برای این طرح‌ها به خطا رفتن بودجه‌های اختصاص یافته است.

باید مانعی شد که حداقل از سالها آزمون وخطا فاصله گرفت. با سه مستند می‌توان این فرض را چنین ارزیابی کرد اکنون شرایطی پیش آمده که به طور منطقی استدلال می‌کند پروژه‌های اصلاح نژادی در کشور با موفقیت روبه‌رو نیست وباید تدبیری دگرگون اندیشه کرد.

نخست آنکه دست اندرکاران این طرح در سکوتی محض فرورفته‌اند و از یافته‌های تحقیقاتی خود یا سخن نمی‌گویند یا آن را به زمانی نامعلوم حواله می‌دهند که اصلا برای بهره‌برداران بخش، زمان آن روشن نیست.

اگر غیر از این بود از هر فرصت به دست ‌آمده استفاده کرده، دست آوردها و نتایج این طرح‌ها را برای روشنگری و شفاف شدن ذهن مخاطبان، عنوان می‌کردند و اقامه دلیل می‌کردند که مثلا از این سال تا آن سال به چنین دست آوردی دست یافته‌ایم و روند را برای تعامل بهتر با بخش خصوصی و اصلاح برخی نقایص روشن و شفاف بازگو می‌کردند که متاسفانه چنین نیست. بنابراین می‌توان گفت اصلاح نژاد زنبور عسل ایرانی پس از گذشت دو دهه تا اینجا تقریبا هیچ دست آورد قابل ملاحظه و ذکری نداشته تا این کارشناسان از آن داد سخن به میان آورند.

سال گذشته دکتر نجاتی استاد ژنتیک دام وطیور پردیس کشاورزی کرج که داده‌های طرح جامع اصلاح نژاد زنبور عسل را به صورت علمی و کارشناسی بررسی و ارزیابی می‌کند اظهار داشت: هیچ گونه پیشرفت ژنتیکی از بررسی داده‌های طرح جامع اصلاح نژاد زنبور عسل به چشم نمی‌خورد! وی تاکید کرد «که صنعت زنبورداری با این پروژه‌ها به گروگان گرفته شده است» البته هیچ یک از مجریان، این موضوع را فرصتی برای دفاع از طرح‌های خود نیافتند و هیچ استدلال و دلیلی اقامه نکردند که بتوان این اظهار نظر کارشناسی را رد و یا به آن خدشه‌ای وارد کرد. بنابراین این گفته قرین صحت است که پیشرفت‌ها در حدی نیست که قابل دفاع باشد.

سوی دیگر ماجرا آن است که به دلیل فشارهایی که بر مجریان طرحها از منظر پاسخ گویی وارد آمد تصمیم بر آن گرفتند که در سال جاری تعدادی از ملکههای حاصل از طرحهای تحقیقاتی با نام بریدر و یا نامهای دیگر را به فعالان عرصه تولید، پرورش و تکثیر ملکه واگذار کنند تا از ملکههای اصلاح نژاد شده به گفته آقایان پس از بررسی نتایج، تکثیر و در اختیار پرورش دهندگان و زنبورداران قرار گیرد. جستجو و کنکاش پیرامون این ملکهها نشان میدهد که این دسته از تولیدکنندگان به دلیل رفتار تهاجمی ملکههای مذکور، نیش زن بودن، شاخون زنی زیاد، بچهدهی و عملکرد نامناسب یا ملکهها و کندوهای آنها را ادغام کردهاند یا اصلا عملکرد قابل قبولی برای نگهداری نداشتهاند و از بین رفته‌‌اند.

جالب است بدانید این طرح دقیقا برای اصلاح همین صفات نامناسب سالها زنبورداران را در انتظار قرار داده است.

بنابراین عملکردی که بیانگر ارزیابی و بررسی این ملکه‌ها باشد عملا به دست نمی‌آید. همانگونه که قبلا نیز در تحلیل‌های قبلی ذکر آن به میان آمد فعالان بخش خصوصی ا صلا امیدی به در اختیار گرفتن ملکه‌های اصلاح نژاد شده زنبور عسل حاصل از این طرح‌ها در اذهان خود ندارند اگر غیر از این بود هر فصل ملکه‌ای با عناوین و شمایل جدید در زنبورستانها رخ نشان نمی‌داد واز محسنات و مزایای آن تبلیغ و ترویج نمی‌شد. لذا بهره‌برداران به کلی خط و فعالیتشان را از دست آوردهای احتمالی این طرح‌ها جدا کرده‌اند. خوشبینانه حتی اگر نتایجی حاصل شود اقناع افکار عمومی بهره‌برداران برای در اختیار گرفتن این ملکه‌ها، درآینده در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. اصلا معلوم نیست آنها این گفته‌ها را که مثلا ملکه اصلاح نژاد شده ایرانی دارای چنین و چنان صفاتی است را بپذیرند! چون در حال حاضر کیفیت و کارایی موجودات دیگری را درحال ارزیابی هستند.

 از سوی دیگر گفته‌های جواد پوراصغر دکتری علوم دامی با گرایش اصلاح ژنتیک زنبور عسل است که پیشینه فعالیت‌های اصلاح نژادی در سال‌های دور را برای کشور آلمان دارد و اکنون به عنوان یک پیشکسوت در این زمینه مطرح است و البته به دلیل نامهربانی‌ها سکوت اختیار کرده! مصاحبه‌ای که خبرنگار مجله زنبورداران پیشرو با او داشته اظهار می‌دارد که برای فعالیت‌های اصلاح نژادی زنبور عسل ابتدا باید لاین‌های خالص اصلاح شده با صفات یکسان درست کنیم و سپس با تلقیح مصنوعی این روند را برای انتقال صفات ادامه بدهیم. برای آنکه بدانیم ملکه با چه نرهایی جفت می‌خورد و انتقال صفات به چه شکل است. وقتی اصلاح نژاد ملکه با استفاده از جفت گیری طبیعی باشد نمی‌دانیم ملکه با چگونه نرهایی آمیزش داشته و چه صفاتی به زنبوران طرح ورود پیدا کرده است؟ این گفته‌ها و انطباق آن با آنچه که صورت می‌گیرد نشان می‌دهد که مسیر درستی درحال پیمایش نیست چرا که اصلا در طرح‌های اجرایی تلقیح مصنوعی ملکه در بین نیست و این گام‌ها کورکورانه با هر استدلالی و هر منطقی نمی‌تواند ما را به عبور از یک توده بومی و رسیدن به یک نژاد اصلاح ژنتیک شده خالص یا تا حدودی خالص که صفات موردنظر (مطلوب) را داشته باشد، هدایت کند.

براساس این مستندات می‌توان گفت: تحقیقات تاکنون فقط سرگرمی بوده که حداقل دو دهه سرنوشت تولید در صنعت زنبورداری را در انفعالی عجیب فرو برده و البته تاکنون هیچ یک از مجریان خود را ملزم به پاسخگویی نمی‌دانند؟

باید سال‌های طولانی آزمون خطا را با این پرسش اساسی که چرا بنیانی که از ابتدا ناصحیح بوده باید ادامه داد زیر سوال برد تا حداقل به سان ضرب المثل «هر وقت ماهی را از آب بگیریم تازه است» جلو ضرر و زیان در بودجه‌های تحقیقاتی را گرفت.

خبرها حاکی از آنست که دکتر بینفلد که گفته می‌شود مشاور خارجی طرح‌های تحقیقاتی اصلاح نژاد زنبور عسل ایران است امسال برای کنگره بین المللی زنبور عسل که در تاریخ 6 و 7 بهمن برگزار می‌شود به ایران می‌آید این فرصت خوبی است که از او پرسیده شود آیا نتایج طرح‌های تحقیقاتی کشورمان مطابق با آنچه او می‌داند و پیش‌بینی کرده پیش می‌رود یا فارغ از آن؟

آیا صرف بودجه‌های تحقیقاتی بکارگیری امکانات، آزمایشگاه، نیرو، تجهیزات و… 18 سال زمان کافی برای گرفتن نتیجه نیست؟ چند سال دیگر باید منتظر بود تا نتایج طرح به زنبورستانهای کشور ورود پیدا کند و تولید را متحول کند؟ آیا چنین طرحی با نتایج ضعیفی را برای کشور خود هم برنامه‌ریزی کرده‌اید؟

 آیا برابر آنچه که بارها و بارها به نقل از او در محافل و نشست‌های صنعت زنبورداری مطرح شده که او قایل به اصلاح نژاد زنبور عسل ایرانی به جای واردات نژاد دیگر است؟ این همان چیزی است که اکنون در کشور بی هیچ نتیجه روشن و شفافی در حال انجام است یا طرح و ایده دیگری دارد؟ تا حداقل نتایج ما با هیچ فاصله بگیرد!

دیدگاهتان را بنویسید