اشاره:
اصلاح نژاد ملکه یک بحث راهبردی در صنعت پرورش زنبور عسل و اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست در واقع این موضوع یکی از ستونهای اصلی پایهگذاری یک صنعت پویا و تحولساز است. از آنجا که دکتر محسن علمی متخصص ژنتیک زنبور عسل یاداشتی مشروح در این باره نگاشته تصمیم گرفتیم آن را به عنوان سرمقاله بیاوریم ضمن تشکر از دکتر علمی از سایر متخصصان نیز تقاضا داریم برای تکمیل بحث نقطه نظرات خود را برایمان ارسال و با زنبورداران در میان بگذارند.
ارشاد مرشدی
امروزه اغلب زنبورداران به نقش ملکه به عنوان مادر تمام اعضای کلنی واقف بوده و آن را به عنوان یکی از نهادههای اولیه زنبورداری پذیرفته اند. جوان سازی منظم ملکه کلنیها و تعویض حداقل دو سال یک بار آن در کندو در دستور کار زنبورداران حرفه ای قرار دارد. به همین دلیل با افزایش آگاهی زنبورداران و پی بردن به اهمیت ملکه، اغلب زنبورداران با روشهای تولید ملکه نیز آشنایی یافته و حتی برخی از این زنبورداران علاوه بر تامین نیاز زنبورستان خود، تعدادی ملکه نیز به سایر زنبورداران عرضه میکنند. حتی تعدادی از زنبورداران پرورش ملکه را به عنوان شغل اصلی خود انتخاب کرده اند و سایر محصولات زنبورعسل را در اولویت بعدی قرار داده اند. هرچند که تکنیکها و روشهای مورد استفاده خالی از ایراد نیست ولی اقدامات انجام شده از جهاتی قابل ستایش است.
علیرغم این نقطه قوت در صنعت زنبورداری متاسفانه هنوز در مورد پرورش ملکه نقایصی وجود دارد که اگر برطرف نشود ممکن است به جای تاثیر مثبت، شاهد تاثیرات منفی آن در صنعت شویم. چگونه؟ کیفیت ملکه از دو جنبه قابل ارزیابی است: کیفیت فیزیکی و کیفیت ژنتیکی. ملکه ای که به کندو معرفی میشود باید از نظر فیزیکی سالم، وزین، خوش هیکل و خوب جفت خورده باشد. واقعیت این است ملکههای پرورش یافته به صورت طبیعی در کندو(زمان بچه دهی) تمامی این خصوصیات را دارند و از نظر فیزیکی بهترین ملکهها میباشند زیرا کلنی در بهترین شرایط خود از نظر تعداد جمعیت و ترکیب آن و همچنین در بهترین شرایط محیطی پرورش مییابند. بنابراین از نظر فیزیکی نمیتوان به ملکههای طبیعی در زمان بچه دهی کندو ایراد گرفت منتهی همه میدانیم که این ملکهها از نظر ژنتیکی نمیتوانند تولید بالایی داشته باشند و نمیتوان آنها را در کندو مورد استفاده قرار داد.
بنابراین تنها راه چاره این است که ملکه را خود زنبوردار(پرورش دهنده ملکه) پرورش دهد. منتهی برای پرورش ملکه باید تمام شرایط و تکنیکهای لازم بکار گرفته شود تا ملکهای از پرورش داده شود که از نظر فیزیکی حداقل در حد ملکههای طبیعی باشد. در غیر این صورت اگر ملکههای ضعیفی پرورش داده شود ممکن است این ملکهها در مراحل مختلف از خود ضعف نشان دهند و باعث اتلاف وقت کلنی و زنبوردار و از دست رفتن فصل تولید شود. ملکه ای که خوب پرورش نیافته باشد نخواهد توانست جفتگیری خوبی با تعداد کافی نر انجام دهد و این امر در درصد پذیرش آن در هنگام معرفی، میزان تخمگذاری و عمر اقتصادی تاثیر خواهد گذاشت و در نتیجه تولید کندو کم خواهد بود.
یکی از دلایل مهم برای پرورش مصنوعی ملکه هدف آنست که ملکهها از نظر ژنتیکی صفات برتر تولیدی داشته باشد. بنابراین ملکهها باید از نظر ژنتیکی دارای اصل و نصب باشند تا از آنها تولید بالایی انتظار داشت. ملکههای طبیعی و نژادهای بومی که هیچ کار اصلاح نژادی روی آنها صورت نگرفته دارای پتانسیل تولیدی پایینی هستند و به درد صنعت زنبورداری نمیخورند. به درد این میخورند که بتوانند با محیط سازگار شوند و در طول سالیان زنده بمانند ولی چون تولید بالایی ندارند نگهداری آنها اقتصادی نیست.
کشورهایی که دارای نژاد بومی بودند تلاش شده که این نژادها را اصلاح کنند و بهرهوری آنها را بالا ببرند. هر کشور پیشرفته زنبورداری چندین برنامه اصلاح نژادی در مورد زنبورعسل شروع کرده و حتی در بسیاری از کشورها علاوه بر نژاد بومی، نژادهای پر تولید و دارای صفات برتر از کشورهای دیگر وارد و بر روی آن کار شده است. حتی در بسیاری از کشورها نژاد بومی کلا با نژاد وارداتی جایگزین شده و دلیل آن عدم قدرت رقابت آن با نژاد وارداتی بوده است.
برای اصلاح نژاد زنبورعسل اولین قدم تعیین هدف یا اهداف است. این هدف ممکن است به طور ساده حفظ یک نژاد زنبورعسل باشد. ولی در اغلب موارد اهدافی غیر از حفظ یک نژاد مطرح است و تولید اقتصادی نیز مد نظر قرار میگیرد. به طوری که همانند سایر گونههای دامی مثل گاو و مرغ در زنبورعسل نیز تولید محصولی مثل عسل در صدر اهداف اصلاح نژادی قرار میگیرد. به همین دلیل است که در دنیا زنبوران عسل برای تولید بالای عسل اصلاح نژاد شده و امروزه نژادهای پرتولیدی مثل کارنیکا در اختیار همگان است. بنابراین در اغلب موارد اهداف اقتصادیاند.
دومین قدم تعیین در دنیا استراتژی است. با کدام روش میخواهیم به این هدف برسیم؟ استراتژیهای اصلاح نژادی متفاوتی مورد استفاده قرار میگیرند این استراتژیها شامل: انتخاب در داخل یک نژاد، پرورش لاین، دو رگ گیری و سنتز نژاد هستند.
انتخاب در داخل یک نژاد معمول ترین استراتژی است که به منظور دستیابی به اهداف اصلاح نژادی اتخاذ میشود و آن عبارت از این است که تعدادی از کلنیهای زنبورعسل معمولا از یک نژاد در طول سالیان متمادی تحت برنامه انتخاب قرار میگیرند تا هر ساله بهترین آنها انتخاب شده و نسل بعدی را تشکیل دهند. در این نوع استراتژی هر چقدر تعداد اولیه کلنیها زیاد باشد هم پیشرفت ژنتیکی بهتر و هم تنوع ژنتیکی بالاتر خواهد بود.
در پرورش لاین معمولا تعداد کمی از کلنیها در اصلاح نژاد شرکت میکنند(حداقل 60 کلنی) به طوری که این کلنیها به دستجات چندتایی تقسیم شده و بعد از چند سال تلاقی خویشاوندی در نهایت لاینهای همخونی به دست میآید. این لاینها سپس به طور تصادفی با همدیگر تلاقی داده میشوند تا بهترین ترکیب به دست آید. دورگ گیری و سنتز نژاد یکی از راههای اصلاح نژاد زنبورعسل است که در برخی از کشورها پیگیری شده و نتایج خوبی به همراه داشته است. یک راهکار سریع و نسبتا آسان برای به دست آوردن ملکههای پرتولید در زنبورستان.
صرف نظر از نوع استراتژی مورد استفاده، برای اصلاح نژاد موجودی مثل زنبورعسل نیاز به اصول زیر است:
اراده دولت و صنعت زنبورداری برای اصلاح نژاد و بهبود عملکرد کلنیهای زنبورعسل. اول باید دولت و تشکلهای زنبورداری خودشان به لزوم انجام برنامههای اصلاح نژادی واقف بوده و برای اجرای آن قدمهای اساسی بردارند. یکی از مشکلات کشور ما این است که هنوز اراده انجام این کار نه در دولت و نه در تشکلها وجود ندارد. اگر اراده ای وجود داشت باید اقدامات لازم برای آن حداقل شروع میشد. شاید اراده وجود دارد و اقداماتی هم انجام شده است ولی به دلیل وجود برخی افراد سودجو در بدنه دولت و تشکلها این اراده به بیراهه هدایت شده است و در نهایت باعث دلسردی بدنه دولت و صنعت شده است. مثالی که میتوان در این خصوص آورد همان تاسیس 7 ایستگاه پرورش ملکه در مناطق مختلف کشور و اقدام برای اجرای طرح جامع اصلاح نژاد زنبورعسل کشور است متاسفانه تمام این ایستگاهها یا تعطیل شده یا راکد مانده اند. نویسنده علت اصلی این قهقرا در صنعت را مواردی از جمله: عدم وجود تیم علمی کامل و دلسوز و رفتارهای دیکتاتور مآبانه مجریان طرح ها، عدم تامین اعتبار کافی و جاری برای این ایستگاهها، عدم استفاده از تودههای ژنتیکی مناسب و برتر و… میداند.
تشکیل تیم علمی و اجرایی قوی و دارای تخصص کافی در زمینههای مختلف اصلاح نژاد زنبورعسل و توجه به برنامههای ارائه شده توسط این تیم. در کشورهای خارج برای شروع چنین برنامههایی از کل دنیا استعلام میگیرند و ممکن است متخصصانی را از هر جای دنیا برای کار در این زمینه استخدام کنند. لزوما این تیم بخش دولتی نیست و ممکن است بخش خصوصی و تحت نظارت دولت باشد.
تاسیس یک یا چند مرکز اصلاح نژادی قوی دارای تمام امکانات شامل ایستگاههای جفتگیری ایزوله، سیستمهای پرورش زنبورعسل، تجهیزات استاندارد پرورشی، تلقیح مصنوعی و پرورش ملکه با دسترسی به تمام پتانسیلهای ژنتیکی ایران و دنیا. در این مراکز با نظر تیم اصلاح نژادی تصمیم گیری میشود که اصلاح نژاد روی چه نژادی یا ترکیب کدام نژادها باید انجام شود و چه ماده ژنتیکی به زنبورداران داده شود تا از آن برای تولید استفاده کنند. این مراکز را میتوان با احیای ایستگاههای قبلی و ساماندهی دوباره ایجاد کرد.
مشارکت دادن تمامی زنبورداران در انجام کارهای اصلاح نژادی به منظور کاهش هزینه ها، افزایش دقت ارزیابیها و جلوگیری از استفاده پایههای ژنتیکی قاچاق و ناشناس و کنترل جریان ژنتیکی موجود در صنعت زنبورداری.
تنها راهکار برای بهبود ژنتیکی صنعت زنبورداری شرایط ذکر شده در بالا میباشد. و گرنه ممکن است اتفاقات زیر بیافتد:
انجام طرحهای مقطعی چه اصلاح نژادی و چه پرورشی و سایر جنبههای زنبورداری هیچ مشکلی را از زنبورداران حل نخواهد کرد. مشکل را باید به صورت ریشه ای و با قدرت بالا و بهره گیری از تمام پتانسیل صنعت و کشور باید حل کرد.
اصلاح نژاد زنبورعسل ایرانی با وضعیتی که در حال حاضر در حال انجام است هیچ سرانجامی ندارد زیرا هیچکدام از شروط بالا را ندارد. این طرح در ابتدا خوب آغاز شد ولی بعدا به دلایلی از جمله تک روی و عدم تخصص کافی مجری آن و نیز حمایت ضعیف تر صنعت و دولت تضعیف شد و در نهایت تمام هزینههای انجام شده چه از نظر نیروی کار و چه ریالی به هدر رفت. مجری طرح باید 24 ساعته مشغول انجام طرح باشد. فردی که معاون یک سازمان بزرگی مثل تات است چگونه وقت میکند که مجری طرحی به بزرگی طرح جامع اصلاح نژاد زنبورعسل کشور باشد؟ همچنین مجری باید دارای تخصص کافی در اصلاح نژاد باشد. رشته تحصیلی مجری یک طرح اصلاح نژاد باید دامپروری با تخصص اصلاح نژاد باشد نه حشره شناسی.
متاسفانه به دلیل خلاء موجود در زمینه اصلاح نژاد و عرضه ملکههای اصلاح شده تعدادی از افراد به واردات غیرقانونی ملکه به اصطلاح لاین (که در مورد اطلاق کلمه لاین به این ملکهها جای بحث وجود دارد) از نژادهای دیگر نمودهاند که عرضه این ملکهها به حدی است که ژنتیک زنبوران بومی را تحت تاثیر قرار داده است. واردات بی حساب و کتاب ملکه ممکن است خساراتی به صنعت زنبورداری کشور وارد سازد که قابل جبران نباشد. هم اکنون نیز توده زنبورعسل موجود در کشور در واقع هیبریدهای ناخواسته ای هستند که جمع و جور کردن آنها بسیار دشوار خواهد بود. اخیرا شنیده میشود که قرار است مجوز واردات به کسانی که حائز شرایط هستند داده شود. در این زمینه باز هم تاکید مینمایم که هر ماده ژنتیکی که به دست زنبوردار داده شود باید مورد تایید مراکز اصلاح نژادی باشد و گرنه دادن مجوز به زنبورداران معمولی همان تاثیر را خواهد داشت که واردات غیرقانونی ملکه داشت.
سرمقاله مجله زنبورداران پیشرو ، سال هشتم ، شماره 41 / مهر و آبان ماه 1402